“جانشین های تنبیه”

 “جانشین های تنبیه”
(از بچه ها گفتن،از بچه ها شنیدن)
نویسنده آدل فابر و الین مازلیش
اظهار نارضایتی و بیان انتظارات بهترین جانشینان تنبیه هستند.

به گزارش روابط عمومی پویش #همچو_فرزندم به نقل از کانال “پشتیبان تربیت کودک بنیاد محور”
باید کاری کنیم که بعد ها هم وقتی کاری می کند که موجب پشیمانی می شود، با خود بیندیشد چکار کنم تا بتوانم جبران کنم. نه اینکه بگوید کاری که کردم ثابت می کنه من آدم بی ارزشی هستم و سزاوار تنبیه هستم.
اظهار تاسف باید به عمل تبدیل شود نه آنکه فقط لفظی باشد. باید بارها و بارها این جملات را تکرار کرد:
تاسف یعنی طور دیگه ای رفتار کردن
تاسف یعنی تغییر رفتار

اظهار تاسف اولین قدمه ولی دومین قدم اینه که از خودت بپرسی من در این مورد چکار می تونم بکنم.
بچه ای که دیر تر از زمانی که قول داده اومده خونه:
برخورد اشتباه ۱- می بینم که نمیشه به تو اعتماد کرد. باید تنبیه بشی و کل هفته آینده نمی تونی تی وی ببینی. از شام هم خبری نیست.
برخورد اشتباه ۲- عزیزم انقدر دویدی که سرخ شدی. بذار برم برات حوله بیارم! قول بده دیگه هیچ وقت دیر نکنی. الان برات شام میارم!

برخورد مناسب: تو میگی سعیتو کردی و من از شنیدنش خوشحالم ولی هنوز ناراحتم. هیچ دلم نمی خواد دوباره چنین نگرانی رو تحمل کنم. ازت انتظار دارم به قولت عمل کنی تا من بتونم روی حرفت حساب کنم. ما شام خوردیم اگه می خواهی می تونی خودت برای خودت ساندویچ درست کنی.
چند مثال:
خیلی عصبانی هستم. بچه داشت با خوشحالی بازی می کرد ولی تو جعبه را از دستش گرفتی. ازت انتظار دارم راهی پیدا کنی که دیگه گریه نکنه.
جدا آشفته میشم وقتی به خونه میام و تو ظرف های کثیف غرق میشم، اونم در حالی که تو قول دادی اینکارو بکنی. من دوست دارم تمام ظرف ها تا وقت خوابیدن شسته بشن.

من از کاری که انجام دادی خوشم نمیاد و انتظار دارم مواظب رفتارت باشی.
عزیزم می خوام باهات صحبت کنم. آیا برات وقت مناسبیه؟
عزیزم می دونی جریان از چه قراره؟ دیر اومدن تو فقط قسمتی از موضوعه. ولی در واقع وقتی تو دیر میایی من نگران میشم.

برای حل مشکل

گام اول: درباره احساسات و احتیاجات کودک صحبت کنید….من تصور می کنم احساس تو اینه …. فکر می کنم خیلی سخته وقتی داشتی با دوستانت تفریح می کردی، از اونا جدا بشی…. در این قسمت عجله به خرج ندهید. بگذارید طرز تلقی شما این باشد: “من واقعا می کوشم تا چگونگی احساسات تو را بشناسم.”

گام دوم: درباره احساسات و احتیاجات خود صحبت کنید…. احساس من در این مورد اینه که…. از طرف دیگه وقتی تو دیر میایی من نگران میشم….

گام سوم: با هم فکر کنید تا راه حل های قابل قبولی برای هر دو طرف ارائه دهید…. کودک را برانگیزانید تا راه حل قابل قبولی برای هر دو طرف بیابد. بگذارید اولین نظر ها را کودک پیش بکشد. از تفسیر یا ارزیابی اندیشه ها قاطعانه پرهیز کنید. مثلا نگویید خوب این نظر درستی نیست. از تمام افکار استقبال کنید…. بیا با هم فکر کنیم ببینیم می تونیم یه راهی پیدا کنیم که برای هر دومون خوب باشه.

گام چهارم: همه نظر ها را یاد داشت کنید. بدون ارزیابی…. کودک میگه یه راه اینه که من دیر میام تو هم ناراحت نمیشی…مادر میگه من میام دنبالت که دیگه دیر نیایی…

گام پنجم: ببینید کدام پیشنهاد را می پسندید و کدام رانمی پسندید و از کدام یک می خواهید پیروی کنید…. کودک میگه اونو خط بزن که میایی دنبالم…. مادر میگه در اون صورت من نمی تونم راحت باشم چون…. یا به گمونم نتونم اینکارو بکنم….

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *