مدیریت شورایی
تجربه و خاطره ای خواندنی از زنده یاد توران میرهادی در مدرسه فرهاد:
به گزارش روابط عمومی پویش همچو فرزندم به نقل از کانال “تربیت و توسعه”
سهچهار اصل را ما آرام آرام در این مدرسه پیاده کردیم. یکی مدیریّت شورایی بود… دستوری در کار نیست؛ بلکه همه با هم همکاری میکنند. مدیر مدرسه در خدمت معلّمهاست و معلّمها در خدمت دانشآموزاناند؛ امّا دانشآموزان هم در اینجا بیمسؤولیّت نیستند. دانشآموزان مدرسهی فرهاد، قوانین مدرسهی رهاد را نوشتند و ما تابع قوانینی شدیم که بچّهها نوشتند. نمایندههای بچّهها دور هم جمع شدند و اصول ادارهی مدرسه را مثل اصول ادارهی یک کشور تعیین کردند؛ مثلاً تعیین کردند که اگر کسی در مدرسه کتککاری کند، باید چه کارش کرد. بعد مراحلی برایش گذاشتند: «اوّل تذکّر میدهیم. سعی میکنیم دوره اش کنیم که دیگر این کار را نکند و به کسی آزار نرساند؛ امّا اگر ادامه داد، در آخر، دادگاهیاش میکنیم.» دادگاه هم خود بچّهها هستند.
در طول دورهی مدرسه، دو یا سه مورد شد که بچّهها مجبور شدند دادگاه کوچکی تشکیل بدهند. من شاهد یکی از این دادگاهها بودم. یکی از پسرها را آوردند که خیلی کتککاری کرده بود. برای من خیلی جالب بود. من شنونده بودم و تنها آنجا نشسته بودم. نمایندههای کلاس دیگر هم بودند و تصمیم میگرفتند. فکر میکنید دادگاه برای این دانشآموز چه تصمیمی گرفت؟ به او گفتند: «سه روز به تو وقت میدهیم. خودت تنبیه خودت را معیّن کن!» من هاج و واج مانده بودم. مدّتی نگاهش کردند که چه خواهد کرد. گفت: «نمیشود زودتر تکلیف من را مشخّص کنید تا من زودتر خلاص شوم؟» گفتند: «نه!» تا روز سوم نتوانسته بود معیّن کند. آمد و گفت: «من هرچه فکر کردم، نتوانستم راه تنبیه خودم را پیدا کنم. هیچ کس هم هیچ کمکی به من نکرد که چه تنبیهی را به شما پیشنهاد بدهم.» بچّهها مدّتی نگاهش کردند و گفتند: «تنبیهت تمام شد. همین تنبیه تو بود!» خیلی جالب بود برای من. خیلی ابتکار میخواهد! از دور هم مراقب بچّهها بودم؛ ولی دیگر هم ندیدم که آن بچّه کتککاری کند.