زندگی نامه خیرین( بخش دوم )
زندگی نامه خیرین( بخش دوم )
جوانانی که بعضاً هر کدام به چهره های موفقی در عرصه های گوناگون جامعه داخل و خارج کشور تبدیل شده اند.
به گزارش روابط عمومی پویش #همچو_فرزندم به نقل از کانال “یاری رسانان”از بیمارستان افشار بگویم که طی نیم قرن اخیر، شمار بیماران پذیرش و درمان شده در آن به میلیون ها نفر می رسد، بویژه (و تأکید می کنم، بویژه) نقش بیمارستان افشار دزفول در سالهای دفاع مقدس در خوزستان نقشی است کم نظیر. در همین بیمارستان افشار بود که هم هزاران هزار نفر افراد غیرنظامی دزفول، اندیمشک و شوش در سالهای یورش وحشیانه صدام مداوا شدند، و هم هزاران رزمنده جبهه های شوش، کرخه، طلائیه، چزابه و غیره (قابل توجه مسئولین محترم بنیاد حفظ و آثار و ارزشهای دفاع مقدس).
به این می اندیشم که اگر حاج احمد افشار نبود حس انسان دوستی این مرد شریف، معلوم نبود،جمعی از معلولین ذهنی زبان بسته و معصوم این شهر و دیار، در کجا و در چه شرایط اسفناک و ناخوشایند ی رها می شدند! به این می اندیشم که بیمارستان بزرگ روانشاد دکتر گنجویان در دزفول نیز که خود بیمارستانی است در خدمت هزاران هزاربیمار
چندین استان (خوزستان، ایلام، لرستان و چهارمحال و بختیاری)، با همت همین نیکمرد بعد از چند دهه بلاتکلیفی به سرانجام به بهره برداری رسید.
حاج احمد افشار بود که با میلیارد ها تومان هزینه بی برگشت خویش در عمل نشان داد که وفادار بوده است به مضمون “مَن اَصبَحَ وَ لَمُ یَهتَمَ بِاُمور المسلمین فلیس بمسلم”
همچنین در منطقه گلستان اهواز، در خیابان فروردین و در کنار ساختمان اداری شرکت دز آب، خوابگاهی دانشجویی وجود دارد.که متعلق به دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز است و خوابگاه صدف نام دارد؛ خوابگاهی که تا کنون مأمن صدها دانشجوی آینده ساز این سرزمین بوده است. وقتی به دیوار این خوابگاه نگاه می کنی می بینی بر کتیبه سر در ورودی خوابگاه بعد از ذکر آیه شریفه “اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون” (اینان در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی می گیرند چرا که رهرو پیشینیان خیّر هستند). چنین حک شده،اهدائی حاج احمد افشار.
اینجاست که باز هم متوجه روح بلند این خیّر می شوی و به او آفرین می گویی که با دست و دلبازی و سخاوتی مثال زدنی، میلیون ها و بلکه میلیاردها تومان هزینه ساخت این ساختمان کرده است.
وقتی گرمای طاقت فرسای خوزستان و دزفول را می بینم و می شنوم کسی به نام حاج احمد افشار به فکر گذراندن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان دزفولی بوده و بی هیچگونه چشمداشتی (تأکید می کنم بی هیچگونه چشمداشتی) میلیاردها تومان صرف این طرح کرده به او و روح و روانش درود می فرستم. وقتی به عنوان یک دزفولی خبر دار می شوی که در این وانفسای گرانی، بی پولی و تنگناهای بودجه ای کشور در استان های آذربایجان شرقی (نمین)، اردبیل (اردبیل)، فارس (صفاشهر) و سیستان و بلوچستان (زابل)، حاج احمد افشار دزفولی آستین همّت بالا زده و 13 واحد آموزشی (قطعاً باز هم با صرف میلیاردها تومان هزینه) برپا کرده، و به فرهنگ ایران و اسلام خدمت بی شائبه کرده ، بر خود می بالی که با چنین شخصی همشهری هستی. وقتی می بینی که گستره کارهای خیریّه حاج احمد افشار دزفولی مرزهای کشور را در نوردیده و حتی در کشورهای سری لانکا، روسیه، اوکراین و مالی نیز از خوان ثروت خود بی دریغ به نیازمندان کمک کرده، باید به دزفولی بودن، خوزستانی بودن، ایرانی بودن و مسلمان بودن خود افتخار کنی. با این اوصاف، باید بپذیریم که “الکاسب حبیب الله” (تاجر و کاسب، دوست خداوند است) برازنده این نیمکرد است که بی تردید نمادی از “ابرار” در فرهنگ اسلامی است:لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون(تا انفاق نکنید به مقام نیکان نخواهید رسید).
سخن کوتاه کنم. با این همه زمینه های تحسین و تجلیل همگانی جالب است بدانیم که روانشاد حاج احمد افشار در پنجاه – شصت سال گذشته حتی یکبار هم حاضر نشد در مجامع رسمی حضور یابد تا از خدماتش در ملاء عام تقدیر شود چرا که قاعدتاً اینگونه افراد خدا اندیش با خدا معامله می کنند. این را هم یادآور شوم که در نیم قرن اخیر حاج احمد افشار اصولاً در دزفول زندگی نمی کرد؛ یا در تهران بود و یا در خارج از کشور و پیگیر تجارت خود، بویژه تجارت چای معروف به “چای احمد” که در دهه های اخیر در سرتاسر کشور نشان تجاری کاملا شناخته شده ای است. اما، باقیات صالحات او بخوبی نشان میدهد که وی قطعاً همواره دل در گروه زادگاهش “دسفیل” داشته است. به همین دلیل، آن مرحوم وصیت کرده بود تا در “دسفیل “و گورستان بقعه رودبند دفن شود، که شد. البته، حضور هزاران شهروند دزفولی در تشییع جنازه باشکوه این نیکمرد نیک اندیش در روزهای پایانی دیماه 1390 خود گواهی بود بر قدرشناسی مردم شهر از دهش های بی اجر و منّت این خیّر گریزان از نام و عنوان.
پویش همچو فرزدم به دنبال رفع فقر در کشور است.