دلایل تنفر کودکان از مدرسه

دلایل تنفر کودکان از مدرسه

 

دکتر علی حسینی خواه نوشت:

آیا تا به حال از خود پرسیدیم که چرا کودکان ما به مدرسه علاقه ندارند؟ اگر هم پرسیده باشیم، آیا پاسخ آن را از خود کودک یا نوجوان جویا شدیم؟

به گزارش روابط عمومی پویش همچو فرزندم به نقل از کانال “یادگیرنده مادام العمر”دکتر حسینهی خواه می گوید:من به یک نتیجه تلخ اما حقیقی رسیدم؛ فلسفه وجودی مدرسه با ذات کودک و نوجوان همخوانی ندارد. مدرسه از هر نوعش که باشد حتی مدارس بدون دیوار و آزاد و مشارکتی، باز تا حدودی بر مبنای سیاست و ساختار و قواعد بزرگسالانه و با توجه به نیازهای دولت ها و جوامع و صنایع شکل می گیرد. یعنی مدرسه از ریشه در تقابل با نیازها و علایق و ماهیت رشد کودک و نوجوان  قرار دارد. به یاد دارم که چندین دفعه در خیابان های سوئد و فنلاند شاهد جشن فارغ التحصیلی دیپلم بودم؛ از این نوجوانان پرسیدم چرا اینقدر خوشحالید، مدارس شما که جزو بهترین ها در دنیاست و هر جور امکاناتی را دارد؟ پاسخ این بود: ما دیگه از شر مدرسه و مدرسه رفتن خلاص شدیم. نکته همینجاست که ذهن خلاق و کنجکاو و ریسک پذیر و پر شور کودک و نوجوان در هیچ ساختار و سیستم و مدرسه ای نمی گنجد.

 

یک راه حل داریم؛ اگر می خواهیم جایی به اسم مدرسه کودک و‌ نوجوان بسازیم و این تنفر و بی علاقگی را ریشه کن کنیم، باید از همان آغاز راه،  تصمیمات راجع به انتخاب اهداف و فعالیت ها و موضوعات آموزشی مدرسه، استخدام و انتخاب مدیر و معاونین و معلمان، و زمانبندی مدرسه را به خودشان (کودکان و نوجوانان) بسپاریم. چرا ما بزرگسالان می انگاریم که بهتر و باهوش تر از کودکان هستیم؟؟ آیا واقعیت جز این است تحقیقات جهانی به ما می گوید که کودکان در مقایسه با بزرگسالان، حداقل ده برابر خلاق ترند، یا به دلیل رشد سرسام اور فناوری و انفجار اطلاعات،  اختلاف نسلی شدید اتفاق افتاده و ما دیگر قادر به درک و فهم دنیای فوق پیشرفته کودکان و نوجوانان امروزی نیستیم و باید از آنها کمک بخواهیم.

 

ویلیام گلسر پدر نظریه انتخاب و مدرسه کیفی، معتقد است اکثر بچه ها از مدرسه تنفر دارند و دلیل آن ساختار مدرسه است. او به تحقیقات زیادی اشاره کرده که بیش از ۹۰  درصد دانش آموزان آمریکایی به نحوی از مدرسه تنفر دارند. این تنفر در ابتدا به طلاق عاطفی و سرانجام به طلاق واقعی از مدرسه (ترک تحصیل) می انجامد. دانش آموز بی علاقه، ممکن است در ابتدا نتواند مدرسه را ترک کند، اما دیگر برای کمترین یادگیری نیز تلاش نخواهد کرد. در واقع، همانطور که والدین قدیمی فرزندانشان را به ازدواج با کسی که هیچ علاقه ای بهش نداشتند  مجبور می کردند، ما هم فرزندانمان را به ماندن در مدرسه مجبور کردیم.

 

دکتر محمود مهرمحمدی در نقدی کوتاه بر دیدگاه بالا نوشت:

ایده ایجابی دکتر حسینی‌خواه که حتی مشارکت را برنمی‌تابد و یک‌سر به سراغ واگذاری می‌رود، «رمانتیسم تربیتی» را به یاد می‌آورد. فی‌المثل، حتی جان دیویی که مدرسه را یک جامعه در مقیاس مینیاتوری معرفی می‌کرد و کارکرد اصلی آن را زمینه‌سازی برای استقرار نظم اجتماعی دمکراتیک می‌دانست، با این تجویز موافق نیست. دیویی، به‌عنوان یک نظریه‌پرداز تحولی در حوزه تعلیم‌وتربیت، گرچه کودک و نوجوانان را “مغفول” نظام‌های آموزشی می‌داند، اما به تعبیر خودش برای مقابله با  “کنترل از بیرون ” که شاخصه‌ی نظام‌های آموزشی سنتی و صنعت‌‌زده است، هرگز پای  “کنترل از درون” یا همان واگذاری مورد تاکید دکتر حسینی‌خواه را پیش نمی‌کشد و از مشارکت یا ” گونه‌ی سوم کنترل ” پشتیبانی می‌کند. گونه سوم یعنی امر مدرسه و هرچیز مرتبط با آن را یک پروژه مشترک دیدن که در آن تجربه‌های آنی (سوال‌ها، دغدغه‌ها و علایق کودک و نوجوان) ماده خام هستند. این مواد برای تبدیل شدن به تجربه‌ی یادگیری ارزشمند و خلق ارزش تربیتی نیازمند پردازش‌ها و هدایت‌های بزرگسالان است.

 

قصد پویش همچو فرزندم این است که مطلبی در مورد تنفر از مدرسه تهیه کرده و در مورد علائم و دلایل آن با شما صحبت کنیم. به این ترتیب می‌توانید حالات روحی کودک خود را بررسی کنید.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *